محل تبلیغات شما

هر شب سفره ی افطار را پهن می کنم

خیال میکنم که هستی

و در کنارم می نشینی

بهمدیگر قبول باشد می گوییم

افطاری را به هم تعارف می کنیم

و خوشحال از بجا آوردن یک واجب شرعی

نوشیدنی می نوشیم

انگار سفره را تو جمع می کنی و چائی می آوری !

من برای تو هم چائی می ریزم

بوی ذغال قلیان می آید

با شیطنت می گویم باز هم قلیان گذاشته ای ؟!

راستش قلیانی که تو در کنارش نباشی ارزش کشیدن ندارد

دلم فقط قلیان با تو را طلب می کند !

همانند همیشه چاق کردن قلیان با من است

و اول نوبت توست !

باز هم مثل همیشه باید نی قلیان را بزور از تو بگیرم !

 

. به خودم می آیم

انگار باز هم  توهمی بیش نبوده است !

منم و سفره خالی و قلیان تنهائی !!!

و  یک شب دیگر بدون تو آغاز شده است

و سلسله ی دل تنگی های بی پایان من . !

 

* غلامرضانجفی سولاری

دوست میدارم تو را ...

خوش آمدی عشق من باران پائیزی

برای معلم شهیدی که درس و عملش یکی بود...

تو ,قلیان ,هم ,باز ,سفره ,یک ,باز هم ,چائی می ,قلیان با ,است و ,باید نی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها