محل تبلیغات شما

او از مدافعان خرمشهر قهرمان بود و هزاران داغ و سوز نگفته از جوانمردیها و شهادتها و

سقوط شهر بر دل صبورش داشت اما وقتی در عملیات فتح الفتوح و آزادسازی بستان

قهرمان، سردار محمدعلی جعفری به شهادت رسید حال و روزش دگرگون شد و

دیگر آن معلم همیشگی نبود .

کلاسهای درسش بوی خون و باروت و شهادت میداد ، مشخص بود بیقرار است.

هیچ وقت اشکهای پاک و معصومانه اش را در فراق او از یاد نمیبرم.

دیگر هیچ دل خوشی نسبت به دنیا و مطامع و زببایی هاش نداشت و  تمام اوقاتش

صرف خدمت به شاگردان محروم اش شد.

از هر فرصتی برای رفتن به جبهه استفاده میکرد.

معلم ما دیگر معلم درس مدرسه ی دنیا نبود حرفها و اعمالش بوی رفتن میداد.

در سال 1365 بار دیگر به جبهه اعزام شد. در جبهه هم آرام و قرار نداشت سعی میکرد با

تمام توان کاری بانجام برساند.


وقتی متوجه شد لودرچی در خط مقدم جبهه ی فاو بشهادت رسیده و کسی از سنگرسازان

بی سنگر نیست تا جایگزین او بشود بی درنگ اعلام آمادگی کرد و علیرغم میل

فرماندهی جایگزین راننده ی لودر شد.

یکی از زیبایی های دفاع هشت ساله ی ما این بود که همه رزمنده بودند و نمیتوانستی

بسیجی ار از فرمانده تشخیص بدهی.

از سر شب تا نزدیک اذان صبح خاکریزها و ترکش گیرهای خط مقدم جبهه ی فاو را ترمیم

کرد تا آسیب کمتری به رزمندگان اسلام برسد. 

من آن شب از ساعت دو تا چهار پست داشتم حتی یک لحظه هم صدای لودر آرام نگرفت

و با جدیت کار میکرد.

بعثیان عفلقی از سرو صدای لودر به وحشت افتاده بودند و مرتب منطقه را با انواع

سلاحهای سبک و سنگین می کوبیدند ولی راننده ی لودر هیچ تفاوتی برایش نمیکرد و

یک لحظه هم از حرکت باز نایستاد.

وقتی برای نماز صبح وضو میگرفتم دیگر صدای لودر و لودرچی شجاعی که از سرشب

تا نزدیک اذان صبح کار میکرد نمی آمد!

از همسنگرانم سؤال کردم بالاخره لودرچی خسته شد و رفت؟

با بغض سنگینی گفتند : بله رفت ولی خسته نشد ، نیمساعتی است که لودرش را زدند

و شهید شد.

دلم گرفت و همانند فرمانده عظیم  اشکم جاری شد اگر چه نمیدانستم کیست ولی از

تلاش شجاعانه اش در زیر آتش سنگین و همه جانبه ی دشمن حیف دانستم که بشهادت برسد.

پس از گذشت سالیان طولانی هنوز صدای ناله های شبانه لودر که در فضای جبهه ی

فاو می پیچید در گوشم طنین انداز است. 

آری این جهادگر و سنگرساز بی سنگر جبهه فاو همان معلم بیقرار مدرسه بود که بالاخره

راهی برای خودش به بهشت برین گشود و از مکتب درس مولای شهیدان چه زیبا

فارغ التحصیل شد.

پدر گرامیش این فراق را خیلی تاب نیاورد و در کوتاه مدتی به فرزند برومندش پیوست

و مادر شیرزنش یادگارانش را به سرمنزل مقصود رساند و در بهشت عزیزترین فرزندش

را در آغوش گرفت.

و حالا ماییم و یک راه طولانی مانده از شاهراه عشق شهیدان به پاکی و راستی و

درستی تا قله های بلند عشق الهی. 

دوم آبان سالروز شهادت معلم بی ادعا و مخلص مان شهید کریم جعفری است که حقیقتا

کریم بود و با حقوق ناچیز معلمی است برای دانش آموزان محروم مدرسه اش کتاب و

دفتر و لباس و کفش میخرید و سهم ناچیزی از حقوقش را صرف زندگی خودش میکرد.

روحش متعالی و آرام و هم نشین با شهیدان کربلا و مولای شهیدان باد.

انشالله

نتیجه تصویری برای معلم شهید کریم جعفری

دوست میدارم تو را ...

خوش آمدی عشق من باران پائیزی

برای معلم شهیدی که درس و عملش یکی بود...

ی ,معلم ,لودر ,میکرد ,فاو ,اش ,ی فاو ,جبهه ی ,صدای لودر ,نزدیک اذان ,تا نزدیک

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کارآفرینی